جدول جو
جدول جو

معنی تجربه گر - جستجوی لغت در جدول جو

تجربه گر
کازآزما
تصویری از تجربه گر
تصویر تجربه گر
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ دا)
ج، تجربه کاران. شخص آزموده و دانا. (فرهنگ نظام). مردم کارافتاده و کارآزموده. (آنندراج). عالم به شغل و عامل با تجربه. (ناظم الاطباء). مجرب. بازل:
مرا ز تجربه کاران نصیحتی یاد است
که توبه نامه بخط شکسته می باید.
صائب (از آنندراج).
یکی ز تجربه کاران بصیدگاه ملالم
رمیده بلبلم از آرزوی انجمن گل.
محمد سعید اشرف (ایضاً).
، تجربه کاران روزگار، آزمودگان کارهای دنیا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ بِ بَ)
دهی جزء دهستان چهارفریضه است که در بخش مرکزی شهرستان بندر انزلی و 25هزارگزی بندر انزلی بر کنارمرداب واقع شده است. جلگه ای مرطوب است و 330 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه واویلا و محصول آن توتون سیگار و ابریشم و صیفی و شغل اهالی زراعت و صیادی و حصیربافی است. راه مالرو دارد و با قایق هم میتوان به بندر انزلی رفت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجربه کار
تصویر تجربه کار
کار آزموده
فرهنگ لغت هوشیار